دلنوشته های"وحید"و"حمیده"


آرشيو مطالب

آذر 1393

آبان 1393

مهر 1393

شهريور 1392

مرداد 1392

تير 1392

خرداد 1392

لینک دوستان

قالب وبلاگ

عشقی پنهان

حرفهاي دل

دلنوشته های دختر مردادی

دنیای دخترا

♂بےا تۅ ےﮧ כּف๛ے تازﮧ ڪכּ♀

سایه ی ماه

♀آئینهـ ونوســ ღ تیـر زئوســ♂

فقط به عشق رئال

کتیبه عشق

شبیه هیچ...

ردیاب جی پی اس ماشین

ارم زوتی z300

صیغه یابی

جلو پنجره زوتی

درگاه پرداخت

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان ای همه ی وجودمن نبود تو نبود من و آدرس h.v.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





قالب بلاگفا


نويسندگان
V&H


درباره وبلاگ



مثل همیشه برای تو مینویسم توبه نیت هرکه دوست داری بخوان.-

پیوند های روزانه

حواله یوان به چین

خرید از علی اکسپرس

دزدگیر دوچرخه

دوست یابی انلاین

سفارش آنلاین قلیون

تمام پیوند های روزانه

مطالب پیشین

چشمانت را ببند .. قاب کن این تنهایی را ..

9

10

8

7

6

5

3

4

2

1

تبلیغات


تبلیغات



آمار بازديد

:: تعداد بازديدها:
:: کاربر: Admin

ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 52
بازدید ماه : 88
بازدید کل : 31193
تعداد مطالب : 32
تعداد نظرات : 31
تعداد آنلاین : 1

Alternative content





نوشته شده توسط V&H در جمعه 14 آذر 1393






نوشته شده توسط V&H در جمعه 14 آذر 1393






نوشته شده توسط V&H در جمعه 14 آذر 1393






نوشته شده توسط V&H در جمعه 14 آذر 1393






نوشته شده توسط V&H در جمعه 14 آذر 1393






نوشته شده توسط V&H در جمعه 14 آذر 1393






نوشته شده توسط V&H در پنج شنبه 1 آبان 1393






نوشته شده توسط V&H در چهار شنبه 30 مهر 1393




کاش هیچ وقت فردا نیاید...



نوشته شده توسط V&H در شنبه 26 مرداد 1398




چشمانت را ببند .. قاب کن این تنهایی را ..

من در زمستانی سرد پا گذاشته ام .. زمستانی ک ن برف دارد و ن باران .. فقط سوز دارد ...

تو مرا نمیخوانی .. تو چشم هایم را نمیفهمی ... تو امتداد آن جاده را نمیبینی ...

تصور کن حال مرا .. تصور کن دستانی را ک یخ بسته اند در این سوز ِ زمستانی ..

تنهای تنها .... تصور کن پرنده ای را ک روی درختی در فصل ِ زمستان نشسته است

و خیره شده ب زندگی ... ب این دنیای ِ نامردی .... خیره شده ب روزی ک تو را در آغوش دیگری دید ...

و باز آن روز سه شنبه بود .. سه شنبه ی لعنتی ... گمان میکنم همه ی سه شنبه ها لعنتی اند ...

آن پرنده اشک میریزد ... از بغض خفه میشود ... بال بال میزند .. و تو هنوز در گرمای آن آغوش خفته ای ...

و نمیبینی اش ... شکایتی نیست ولی ... آن پرنده پر کشید و رفت .. پرید از روی درخت ...



نوشته شده توسط V&H در شنبه 12 مرداد 1398




9

 

 
کاش...!

نمی مرد همان دلی که هرشب 

به تو عشق می داد





نوشته شده توسط V&H در جمعه 7 تير 1398




10

 آروم بخواب عشقم

آروم زیر این چتر سیاه خدا

کنار همه دلتنگی های زیبای ما

 



نوشته شده توسط V&H در جمعه 7 تير 1398




8

 دوست دارم  

صدای عاشقانه قلبم را که تو را 

فریاد می زند





نوشته شده توسط V&H در جمعه 7 تير 1398




7

 خدایا...!
 
این قلب را از من نگیر 

که بی او انگشتانم هم از نوشتن ...





نوشته شده توسط V&H در جمعه 7 تير 1398




6

 

دوست دارم تنهایی خودم را 

با فکر های تو




نوشته شده توسط V&H در جمعه 7 تير 1398




5

 

من در آغوش مهربان تو

اوج لذت پرواز را دیدم

راستی می دانی با تو پرواز را یاد گرفتم؟




نوشته شده توسط V&H در جمعه 7 تير 1398




3

تازه می خواستم بپرم

که شکستی بالمو
  
...!

  



نوشته شده توسط V&H در جمعه 7 تير 1398




4

 می بویم 


آن گلی را که هر شب در حسرت بوییدنش 

به خواب می روم




نوشته شده توسط V&H در جمعه 7 تير 1398




2

 دوست دارم صدای عاشقانه 

مردی را که 

تمام عشقمان را برایم زمزمه می کند

صدای تو تنها آرامش من است



نوشته شده توسط V&H در جمعه 7 تير 1398




1

 آرزو می کنم 

بوسیدن 

برق چشمان زیبایی تو 
را



نوشته شده توسط V&H در جمعه 7 تير 1398




بغض های من

 چنـد شـــــب است

                    بُغــ ــض های گـاه و بـــی گـاه م

در بــــالِشی از صـــامِت ها و مُصـــوِت های هـــم نَـوایی های تـــــ ــــــو

                                                                                 لال مـی شَوَنــــد

چنـد شــــب است

                  زانـــــــوهـایم

                             مَـرا به هــم آغـــــ ــوشی های شَبــــانه دعـــوت می کننــد

چنـد شـــب است

                  کابــــوس های فـاصلــ ــ ــه

                  دسـت از سَـر قلــــب بـی تـــاب و دلتنگـــــــــــــــــــــم بَــر نمـی دارد

چنـد شـــــب است

آسمــــانِ متـروکــــه ی این دِل مـــ ــاه ش را  گُــــــم کـرده است

و به دنبــال قطــره اشکـــــی ست

                    که در مَعبَـــد چشمــــان ش

                        بـرای تَسَــلی احســـ ـاس ها نــذر تمـام خاطــــــ ــــــره ها کُنــد

امشـــب...

              پُــــــــــــــــرم از هــوای گـریــه

دلـــــم...

           بـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــوی بـــــاران می دهــد

و صــدای تَگــــــــــرگ ها

                                       به پنجــــره ی قلبــــــــــ ــــــــــم شنیــده می شـود




نوشته شده توسط V&H در پنج شنبه 6 تير 1398




تکرار

 نه این را تکرار میکنم که بی وفایی


نه همه جا فریاد میزنم که تو پر از گناهی


تو باعث آمدن غمهایی


تو رفتی و من مانده ام و تنهایی.

 

شاید امشب آن شب پرستاره نیست ، در پشت پرده سیاه شب خورشیدی نیست


چرا بنشینم به انتظار فردای روشن ، وقتی نیستی چرا بی قرار بمانم چرا امشب را به شوق دیدنت بیدار بمانم!


یاد آن لحظه ها حسرت آن روزها ، نگاه به خاکستر شدن خاطره ها ، چه کنم در دل یاد تو را !


با اینکه رفته ای ، اما تا ابد با منی ، نه آنگونه که در کنارم باشی و مرا شاد کنی ، اینگونه که با یادت قلبم را میسوزانی !


شاید امروز آن روز عاشقانه نیست ، از نگاه این آسمان ابری پیداست که امشب هم ستاره ای در آسمان نیست !


دلتنگی ها و آن چشم انتظاری ها ، دوستت دارم ها و آن درد دلها ، آن شور و شوق عشق چه معنایی داشت برای منی که اینک

عشق را نمیبینم !


این سرگذشت من است و سرنوشت این قلب ، قلبی که آنقدر برای تو میتپید که هوای زندگی ام را زیر و رو میکرد !


و اینجا که نشسته ام ، هوای دلم آنقدر گرفته که شاید قلبم از تپش بیفتد!


نه این را تکرار میکنم که بی وفایی ، نه همه جا فریاد میزنم که تو پر از گناهی ، تو باعث آمدن غمهایی ، تو رفتی و من مانده ام و

تنهایی!


خواستم با تو پرواز کنم ، نه اینکه با بالی شکسته پرواز تو را تماشا کنم !


خواستم با تو عاشقانه زندگی کنم ، نه اینکه با تنهایی این روزهای سرد را لحظه شماری کنم!


خواستم عشقم را به تو ثابت کنم ، نه اینکه اینجا بخواهم همه چیز را فراموش کنم!


و امشب و دیروزی که گذشت یکی از آن لحظه هایی بوده که بی تو گذشت ، گرچه میگذرد این لحظه ها ، چه سخت تحمل میکن
د

دلم نبودت را !



نوشته شده توسط V&H در چهار شنبه 5 تير 1398




انواع دوست داشتن:

 شكسپير: اگر كسي را دوست داري رهايش كن سوي تو برگشت از آن توست و اگر برنگشت از اول براي تو نبوده.
دانشجوي زيست شناسي: اگر كسي را دوست داري ، به حال خود رهايش كن ... او تكامل خواهد يافت.
دانشجوي آمار: اگر كسي را دوست داري ، به حال خود رهايش كن ... اگر دوستت داشته باشد ، احتمال برگشتنش زياد است و اگر نه احتمال ايجاد يك رابطه مجدد غير ممكن است.


دانشجوي فيزيك: اگر كسي را دوست داري ، به حال خود رهايش كن ...اگر برگشت ، به خاطر قانون جاذبه است و اگر نه يا اصطكاك بيشتر از انرژي بوده و يا زاويه برخورد ميان دو شيء با زاويه صحيح هماهنگ نبوده است.


دانشجوي حسابداري: اگر كسي را دوست داري ، به حال خود رهايش كن ... اگر برگشت ، رسيد انبار صادر كن و اگر نه ، برايش اعلاميه بدهكار بفرست.

 



نوشته شده توسط V&H در چهار شنبه 22 خرداد 1398




دوستت نداشت

دیگر خیالت آسوده ....!!همه ی احساسها را فروختم و به کناری نهادم جز آن صندلی که جای تو بود!شاید روزی که برگشتی٬خسته باشی ....
مانند شیشه
شکستنـــــم آسان بـــود . . .
ولی
دیگـــر به مــن دست نزن
این بار زخمی ات خواهم کرد
درد دارد !
وقــتـی می رود ؛
و هـمه می گــویـند : دوستـت نــداشـت ...

و تــو نمـی تــوانـی بـه هـمه ثــابـت كــنی ،
كه هــرشـب
بــا عـاشـقانـه هــایـش خـــوابت می كـــرد ... !!!
آنقدر راحت برایت « دوستت دارم » هایم را خرج کردم ... تو فکر کردی ارزان هستم !! غافل بودی ازانکه تو برای من چقدر گران تمام شده بودی



نوشته شده توسط V&H در چهار شنبه 22 خرداد 1398




چراغ چشم تو

تـــو کـیســــتی ، کـــه من اینگـــونه بـی تـــو بـی تـــابــم

شــــب از هجـــوم خـــیالــــت نـمـی بــرد خـوابــم

تـو چیسـتی ، کـه من از مـوج هر تبسـم تو

بسـان قایـق ، سـرگشتــه ، روی گــردابـم

تــو در کـدام سـحر ، بر کدام اسـب سـپید

تـــو را کــدام خـــدا

تـو از کـدام جــهان

تــو در کــدام کــرانـه ، تـو از کـــدام صــدف

تــو در کــدام چــمن ، هـمره کــدام نسـیم

تـو از کــدام ســبو

مـن از کـــجا ســـر راه تــو آمــدم نــاگــاه

چـه کـرد بـا دل من آن نـگاه شـیرین ، آه

مـدام پـیش نـگاهی ، مدام پـیش نـگـاه

کـدام نشاط دویده است از تو در تـن من

کـه ذره های وجـودم تـو را کـه می بینند

بــه رقــص مــی آیــند

ســــرود مــیخـوانــنــد

چـــه آرزوی محـــالـــی اســــت زیــــســـتن بـــا تـــو

مـــرا هـــمـین بــگــذارند یـــک ســـخن بــا تـو

بـه مـن بـگو کـه مـرا از دهــان شــیر بــگـیر

بـه من بـگو که بـرو در دهـان شـیر بـمیر

بـگو برو جـگر کـوه قـاف را بـشکاف

ســـــتـــاره هــــا را از آســـــمان بــــیـــار بـــــه زیـــــر

تـو را به هـر چــه تــو گــویی ، به دوســتی ســوگنـد

هــر آنــچـه خــواهــی از مـن بــخــواه ، صــبر مــخواه

کـــه صــــبر ، راه درازی بـــه مـــرگ پـیوســــته ســت

تـــو آرزوی بــلندی و دسـت من کــوتـاه

تــو دور دســـت امــیدی و پــــای مــن خســـته ســـت

هـــمه وجـــود تـــو مـــهر اســت و جـــان مـن محـــروم

چــراغ چشــم تـو سبزســت و راه من بســته اســـت

 

 



نوشته شده توسط V&H در چهار شنبه 22 خرداد 1398




منتظر

منتظر لحظه ای هستم که دستانت را بگیرم

در چشمانت خیره شوم
 
دوستت دارم را بر لبانم جاری کنم

منتظر لحظه ای هستم که در کنارت بنشینم
 
سر رو شونه هایت بگذارم

ز عشق تو ..... از داشتن تو ..... اشک شوق ریزم
 
منتظر لحظه ی مقدس که تو را در آغوش بگیرم
 
بوسه ای از سر عشق به تو تقدیم کنم

و با تمام وجود قلبم و عشقم را به تو هدیه کنم

آری من تو را دوست دارم
 
و عاشقانه تو را می ستایم

 



نوشته شده توسط V&H در چهار شنبه 22 خرداد 1398




!!!!!!!!!

 

دلگیر نباش ،

 

تقصیر از خودت بود !


دسته کلید علاقه که گم شد

 

باید عوض میکردی قفل تمام آرزو ها را . . .



نوشته شده توسط V&H در دو شنبه 20 خرداد 1398




لبخند

نمی نویسم

کــه کـلـمـات را الــوده نـکـنـم بـه گـنـاه

گـنـاهـی کـه از ان مــن اسـت

نمی نویسم

تـا سـکـوت را بـیـامـوزمـ….

نـمـی نـویـسـمــ….

تـا احـسـاسـاتم را مـحـبـوس کـنـمــ….

تـا نـخـوانـی

نـدانـی….

کـه چـه مـی گـذرد ایـن روزهـا بـر مــن!!

مـی خـنـدمــ….

تـا یـادم بـمــانـد

تـظـاهـر بـهـتـریـن کـار اسـت…!

تـا یـادم نـرود

کـه دیـگـران مـرا خـنـدان مـی خـواهـنـد

تـا یـادم بــمــانـد مـن دیـگـر ان مهرداد سـابـق نـیـسـتـمــ

شـکـسـتـه امــ….

روزهـای زیـادی اسـت کـه شـکـسـتـه امــ….

ان زمـان کـه لـب بـه شـکـوه بـاز کـردم و گـفـتـم خـسـتـه امــ….

و ان هــا یـکــ بـــه یــکـــ رفـتـنـد

خـسـتـگـی هـایـم را تـاب نـیـاوردنـد

و اکــنـون ایــن مـنـمــ!

هـمـان مــهــــرداد دلـتـنـگـی کــه دلـش مـدام شــور مـی زنــد!

بـگــذار نـنـویـســـمــ

مــن

لــبــخـنـد مـی زنــمــ….



نوشته شده توسط V&H در دو شنبه 20 خرداد 1398




دوستت دارم......

بعضی وقتا توي دعوا فقط باید نگاه کنی !

 

سکوت کنی !

 

فحشاشو بده و بهونه هاشو به جون بخری !

 


تموم که شد بغلش کنی و آروم در گوشش بگی :

 

با من نجنگ ، من دوست دارم



نوشته شده توسط V&H در دو شنبه 20 خرداد 1398




زندگی

زندگی یعنی همین امروز همین حالا

یعنی در آغوشت تا همیشه تا فردا

زندگی یعنی نگاه تو

کوک کردن قلبم با صدای تو

دل دادن به آهنگ دل پاکت

سرور و عشق در فضایی ساکت

زندگی یعنی همین دم

که از دلتنگم

می دانی

از این حسم عشق را می خوانی

زندگی یعنی داشتن قلب پرستو

در این وادی پست و ناهنجار تو در تو



نوشته شده توسط V&H در دو شنبه 20 خرداد 1398




رسیدن یا نرسیدن مسئله این است

رسیدن هم مثل نرسیدن سخت است!!

رسیدن آداب دارد..

وقتی رسیدی باید بمانی..

باید بسازی..

باید مدام یادت باشد که چه قدر زجر کشیدی تا رسیدی…

که آرزویت بوده برسی…

وقتی رسیدی باید حواست باشد…

تمام نشوی



نوشته شده توسط V&H در دو شنبه 20 خرداد 1398




به نام آنکه عشق را آفرید...

 

دفتر عشق این بار متفاوت تر از همیشه باز شد

خدایا شکرت بخاطر همه چیز

 



نوشته شده توسط V&H در شنبه 18 خرداد 1398




صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد

Powered By LOXBLOG.COM Copyright © 2009 by h.v This Template By Theme-Designer.Com